Thursday, December 31, 2009
اندر حکايت ایام !
آورده اند مرد شترسوارى از اهالى كوفه وارد شام شد. يكى از شاميان با او درگير شده و گفت: این "ناقه" (شترماده) مال من است! و تو در صفين از من دزدیده ای.
نزاع را پيش معاويه بردند، مرد شامى شاهد اقامه كرد كه ناقه حاضر متعلق به اوست. معاويه حكم كرد شتر را از صاحبش گرفتند و به شامى سپردند. پس مرد كوفى اعتراض نمود که: "شهود همه گفتند: اين ناقه (شتر ماده) متعلق به مدعى است، در صورتى كه اساسا اين شترناقه نيست، بلكه جمل (شتر نر) است!.
معاويه مرد كوفى را به خلوت طلبيده و قيمت شتر را پرسيد و بهاى آن را به او داد و آنگاه از وى خواست تا به امام على(ع) از جانب وی پیغام برده و بگويد:
«با صد هزار تن از مردمى با تو به جنگ آمده و روبرو خواهم شد، كه چون لازم گردد! شتر نر و ماده را فرق نمىدانند.»
0 نظر:
Post a Comment
خانه >>